داستانک با عنوان "دو دو تا"

ساخت وبلاگ

_ داستانک با عنوان "دو دو تا؟"_

روبرو شدن با معلم ریاضی دوره راهنمایی در زل گرمای تابستان در میدان ونک در حالیکه هر دویمان پشت تاکسی های سمند نارنجی مان منتظر مسافر میدان رسالت بودیم مجبورم کرد محض ادب هم که شده پیاده شوم و بعد از خوش و بشی گرم اینطوری ادامه بدهم: آقا معلم دو دو تا چی شد؟ در حالیکه در چشمانش خجالت موج می زد ریگی را با کفشش روانه جوی آب کرد و گفت: واقعیتش می بینی که جور در نیومد،  وگرنه نباید تو دوران بازنشستگی بیام مسافرکشی. بازم خدا رو شکر. از شوخی خودم خجالت زده شدم و گفتم: منم هرچی دو دو تا چهار تا می کنم جور در نمیاد. بعد از چند دقیقه انتظار با 3 مسافر راه افتاد. کنارم ترمز زد و گفت: با 3 تا هم کار آدم راه میافته. سخت نگیر و قانع باش.

محسن حسینی

اسفند 1394

telegram.me/shortshortstory 

http://peirang.persianblog.ir

داستان های کوتاه محسن ......
ما را در سایت داستان های کوتاه محسن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : epeirang5 بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 19:55